به دختره می گن اگه دنیا رو بهت بدن چی کار می کنی می گه من فعلا می خوام درسمو ادامه بدم
عزیزم خیلی دوست دارم خیلی وقته که ندیدمت بزرگترین آرزوم اینه که باز هم بیام جلوی قفست بهت غذا بدم!!!
در پارکینگ خاطراتم چشماتو پارک کردم,بعدش هم دلت رو پنچر کردم تا از دلم نری
ادم به 6 دلیل شانس اورد چون حوا نمتونست ایناو بهش بگه:
1-من ادمت کردم
2_برو از شوهرای مردم یادبگیر
3_دیشب کجا بودی؟
4_چرا پولاتو میدی مادرت؟
5-چرا به اون زنه نگاه کردی؟
6-می دونی من چند تا خاستگار داشتم؟
میان فرشتگان تنها شیطان احساس غرور می کند ! چون او میدانست تو ارزش سجده کردن نداشتی
میدونی که چه موقع می فهمی دنیا دو روزه؟ وقتی که اونی که دوستش داری بهت بگه تا آخر دنیا باهاتم
عشق لالایی بارون تو شباست / نم نم بارون پشت شیشه هاست / لحظه ی شبنم و برگ گل یاس / لحظه ی رهایی پرنده هاست / لحظه ی عزیز با تو بودنه / آخرین پناه موندن منه
روی یک طاقچه سنگی میون دو قاب رنگی بودن من و تو با هم داره تصویر قشنگی عکس تو تو قاب خاتم در حصار خالی از غم حتی در مرگ تن من نمی گیره رنگ ماتم
کلاس عشق ما دفتر ندارد شراب عاشقی ساغر ندارد بدو گفتم که مجنون تو هستم هنوز آن بی وفا باور ندارد
آلبوم جدید و بسیار زیبای خشایار اعتمادی به نام
خدا تو رو ببخشه
برای دانلود این آلبوم به ادامه مطلب مراجعه کنید
موندن و بودن با تو، نه دیگه تکرار نمیشه
دنیارو هم اگه بدی، دلم ازت صاف نمیشه
تو برو از این به بعد تنهایی یاورم میشه
نه دیگه دوست دارم محال باورم بشه
فکر قلبم که یه روزی به تو دادم عشقمو نه
چشمای بارونی من کرده بود عشقتو عادت
به خدا جهنمم جایی واسه تو نداره
حیف آتیش که بخواد روی سر تو بباره
حرف من همینه که برو پی کار خودت
هر چی درد و غم و غصه است همگی مال خودت
حالا حقته بری یه گوشه ای زار بزنی
از غم نبودنم هی داد و فریاد بزنی
از خدا اینو میخوام ، همیشه آواره بشی
واسه درمون دلت دنبال راه چاره شی
غافلی را شنیدم که خانه ی رعیت خراب کردی تا خزانه سلطان آباد کند ، بی خبر از قول حکیمان که گفته اند هر که خدای را عز و جل بیازارد تا دل خلقی به دست آرد خداوند تعالی همان خلق را بر او گمارد تا دمار از روزگارش برآرد.
آتش سوزان نکند با سپند
آنچه کند دود دل دردمند
سرجمله حیوانات گویند که شیرست و اذل جانوران خر و باتفاق خر بار بر به که شیر مردم در.
مسکین خر اگر چه بى تمیز است
چون بار همى برد عزیز است
گاوان و خران بار بردار
به ز آدمیان مردم آزار
باز آمدیم به حکایت وزیر غافل. ملک را ذمائم اخلاق او به قرائن معلوم شد. در شکنجه کشید و به هنواع عقوبت بکشت.
حاصل نشود رضاى سلطان
تا خاطر بندگان نجویى
خواهى که خداى بر تو بخشد
با خلق خداى کن نکویى
آورده اند که یکی از ستم دیدگان بر سر او بگذشت و در حال تباه او تامل کرد و گفت:
نه هر که قوت بازوى منصبى دارد
به سلطنت بخورد مال مردمان به گزاف
توان به حلق فرو برد استخوان درشت
ولى شکم بدرد چون بگیرد اندر ناف
نماند ستمکار بد روزگار
بماند بر او لعنت پایدار