خداوندا مرا دریاب که دیگر رو به پایانم
تمام تن شدم زخمی ز تیغ همقطارانم
خداوندا نجاتم ده از این تکرارِ تکراری
از این بیداد دشمن را بجای دوست پـنداری
هیچ کس با من نیست در این ویرانه ی دنیا
در این نامردی ایام ، در این غمخانه ی دنیا
هیچ کس با من نیست در این آغازِ بی پایان
ز راه مرگ هم برگشتم ، که مردن هم نبود آسان
همانهایی که می گفتند همیشه یار من هستند
به هنگام نیاز افسوس به رویم دیده بر بستند
ای کاش امشب باران می بارید
در رویا ها یا در افقی خیال انگیز
زیرا چشمانم
دیگر توان باریدن ندارند
و شاخه های بی برگ پاییزی
از دیر آمدن بهار خسته شده اند
گفتم آخر عشق را معنی کنیم
بلکه جای خویش را پیدا کنیم
آمدم دیدم که جای
(ع) یعنی ((عدل مولایم علی))
(ش) یعنی ((شورالله الصمد))
(ق) یعنی ((قل هوالله و احد))
ببخش عروس قصه ، دلم جوونی کرده
با تو اگه یه لحظه نامهربونی کرده
قهر نکن عشق من ، قهر تو آتیشمه
من نمی خوام بسوزم ، وقتی دلت پیشمه
برای داشتن تو چه راه دوری رفتم
دلم می خواد بدونی راهُ چه جوری رفتم